» تحصیل فرزندان » فارسی دهم » معنی درس اول فارسی دهم + قلمرو ادبی
معنی درس اول فارسی دهم
فارسی دهم

معنی درس اول فارسی دهم + قلمرو ادبی

آذر 6, 1403 1032

در این مطلب از بخش پایه دهم معنی درس اول فارسی دهم به همراه قلمرو ادبی می پردازیم. معنی و آرایه ادبی ستایش دهم را هم مطالعه کنید.

درس اول فارسی دهم با نام چشمه، شعری نمادین با درون مایه پرهیز از خودستایی در قالب شعری مثنوی می باشد.

قرار است در این مطلب معنی درس اول فارسی دهم به همراه تمام قلمروهای ادبی ابیات را با هم یاد بگیریم.

معنی درس اول فارسی دهم

گشت یکی چشمه ز سنگی جدا / غلغله زن ، چهره نما ، تیز پا

معنی: چشمه ای با شور و هیجان نمایان و شتابنده از سنگی جدا شد

قلمرو ادبی: نمادها: چشمه: فردی ضعیف اما مغرور   سنگ: افراد ایستا، بی نقش و بی رمق  تشخیص: تیزپا بودن چشمه

چشمه و سنگ: تناسب

گه به دهان بر زده کف چون صدف / گاه چو تیری که رود بر هدف

معنی: گاه چشمه به خاطر خروشیدنگی دهانش کف آلود می شود و گاه مثل تیری است که سریع به سمت هدف می رود

قلمرو ادبی: تشبیه: چشمه به تیرو صدف  مراعات نظیر:  تیر و هدف دهان و کف جناس ناقص: هدف و صدف

گفت: درین معرکه یکتا منم / تاج سر گلبن و صحرا منم

معنی: گفت در این عرصه، شخص بی همتا و تاج سر بوته گل و دشت من هستم

قلمرو ادبی: مراعات نظیر: و سر تاج ، گُلبُن و صحرا / معرکه: استعاره از عناصر خلقت و موجودات / تشبیه: چشمه به تاج / تاج سر بودن: کنایه از بزرگ و مافوق و سَروَر بودن / چشمه: تشخیص و استعاره. / گُلبُن و صحرا: تشخیص و استعاره / منم تاج سر: تشبیه فشرده، وجه شبه: گرامی و ارجمند بودن.

چون بدوم ، سبزه در آغوش من / بوسه زند بر سر و بر دوش من

معنی: وقتی می دوم سبزه در آغوش من می آید و به نشانه احترام بر س و شانه من بوسه می زند.

قلمرو ادبی: سبزه در آغوش من: جانبخشی / بوسه زدن: کنایه از احترام و بزرگداشت / آغوش، سر، دوش: تناسب / سبزه در آغوش چشمه قرار بگیرد و بوسه‌زدن. سبزه: تشخیص / آغوش و سر و دوش: تناسب / بر و سر: جناس ناقص اختلافی / سر و دوش: مجاز از تمام وجود چشمه

چون بگشایم ز سر مو ، شکن / ماه ببیند رخ خود را به من

معنی: وقتی پیچ و خم موهایم را باز می کنم و صاف و زلال می شوم، ماه چهره خود را در من می بیند.

قلمرو ادبی: شکن از زلف گشودن: کنایه از آرام‌شدن آب چشمه / ماه چهره داشته باشد و خود را ببیند: تشخیص / شکن: استعاره از موج / مو: استعاره از آب چشمه / مو و سر و رخ: تناسب. / چشمه: جانبخشی / رخ ماه: جانبخشی / سر، مو، رخ: تناسب / تشبیه پنهان: آب چشمه مانند آینه است.

قطره‌ی باران ، که در افتد به خاک / زو بدمد بس گهر تابناک

معنی: قطره باران که بر زمین می افتد و به واسطه آن گیاهان درخشان می روید و سبز می شود…

قلمرو ادبی: خاک: مجاز از زمین / گوهر: استعاره از گیاهان و گل‌ها / کل بیت: تلمیح به اعتقاد گذشتگان دربارۀ صدف و مروارید.

  • این بیت با بیت بعد موقوف المعانی است یعنی مفهوم آن با بیت بعد کامل می شود.

در بر من ره چو به پایان برد / از خجلی سر به گریبان برد

معنی: قطره‌ باران وقتی سفر دراز خود را در آغوش من به پایان می برد (با همه ی شان و عظمتی که دارد) از شرمندگی سرافکنده خواهد شد.

قلمرو ادبی: بر من: تشخیص / سر به گریبان بردن: تشخیص و کنایه از شرمنده‌شدن / بر و سر: جناس ناقص اختلافی / بر و سر و گریبان: تناسب. / جانبخشی برای باران / بر، سر؛ در، سر: جناس ناهمسان / سر به گریبان بردن: کنایه از شرمندگی و گوشه گیری / واج آرایی

ابر ، زمن حامل سرمایه شد / باغ ،‌ ز من صاحب پیرایه شد

معنی: این سرمایه خود را از من می گیرد (اشاره است به بخار شدن آب و شکل گرفتن ابر در آسمان). و باغ زیبایی و زینت خودش را از من به دست آورد.

قلمرو ادبی: سرمایه: استعاره از آب / ابر، باغ: جانبخشی / پیرایه: استعاره از گیاهان / باغ، صاحب پیرایه: تشخیص

گل ، به همه رنگ و برازندگی / می کند از پرتو من زندگی

معنی: گل با همه ی زیبایی و شکوهش، از برکت روشنی وجود من زندگی می کند.

قلمرو ادبی:  از پرتو کسی زیستن: کنایه از نیازمند او بودن / واج‌آرایی: «گ» / برازندگی و زندگی کردن گل: تشخیص. / پرتو: استعاره از وجود / واج آرایی«ن»،«گ»

در بن این پرده‌ی نیلوفری / کیست کند با چو منی همسری؟

معنی: زیر این آسمان ابی چه کسی می تواند با من برابری کند و هم شان من است؟ (هیچ کس هم شان و برابر من نیست.)

قلمرو ادبی: پرده نیلوفری: استعاره از آسمان آبی / پرسش انکاری / همسری کردن: کنایه از برابری و رقابت / پرسش (استفهام) انکاری: (سؤال + جواب -)

زین نمط آن مست شده از غرور / رفت و ز مبدا چو کمی گشت دور

معنی: با این شیوه؛ چشمه ی زیبای مست شده از تکبرش به پیش می رفت. وقتی که کمی از سرچشمه اش دور شد.

قلمرو ادبی:  آن مست‌شده از غرور: کنایه از چشمه. / مست شده از غرور: استعاره، غرور مانند می‌ او را مست کرده بود.

دید یکی بحر خروشنده ای / سهمگنی ، نادره جوشنده ای

معنی: ناگهان دریایی خروشان را رو در روی خود دید. دریایی ترسناک با جوششی بی مانند

قلمرو ادبی: جانبخشی / واج‌آرایی «ن» / بحر: نماد بزرگی و عظمت.

نعره بر آورده ، فلک کرده کر / دیده سیه کرده ، شده زَهره در

معنی: دریا فریاد بلندی برآورد و گوش فلک را ناشنوا کرده بود و چشمان سیاهش ، زهره ی بیننده را پاره می کرد.

قلمرو ادبی: نعره برآورده و فلک کرده کر و دیده سیه کرده: تشخیص / دیده سیه کرده: کنایه از عصبانیت / زهره در شدن: کنایه از ترسناک شدن / کر، در: جناس / فلک را کر کرده: جانبخشی / زَهره در شدن: کنایه از ایجاد وحشت کردن، سبب ترس شدن، هراس انگیز.

است به مانند یکی زلزله / داده تنش بر تن ساحل یله

معنی: مانند زلزله که زمین را به زلرزه در می آورد، امواجش به ساحل می خورد وآن را می لرزانید.

قلمرو ادبی: مانند: ادات تشبیه / تن: واژه آرایی / تن ساحل: جانبخشی / تنش (تن دریا) و تن ساحل: تشخیص و استعاره / دریا مانند زلزله: تشبیه / تن: تکرار.

چشمه‌ی کوچک چو به آنجا رسید / وان همه هنگامه ی دریا بدید

معنی: زمانی که آن چشمه کوچک به دریا رسید و ان همه قدرت و عظمت دریا را دید …

قلمرو ادبی: دیدن برای چشمه: تشخیص / چشمه و دریا: مراعات‌نظیر (تناسب) / هنگامه دریا: جانبخشی / دریا: نماد افراد دریا دل، که طبع و منشی بلند دارند؛ شکوه مند و آرام اند.

خواست کزان ورطه قدم درکشد / خویشتن از حادثه برتر کشد

معنی: آن چشمه تصمیم گرفت که خود را از آن مکان خطرناک دور کند و خود را از آن حادثه ی ترسناک برهاند.

قلمرو ادبی: جانبخشی / قدم درکشیدن چشمه: تشخیص و کنایه از عقب‌نشینی و دور شدن / خویشتن از حادثه برتر کشیدن: کنایه از خود را نجات دادن.

لیک چنان خیره و خاموش ماند / کز همه شیرین سخنی گوش ماند

معنی: اما چنان حیران و ساکت ماند. که قدرت زیبا سخن گفتن را کاملا از دست داد.

قلمرو ادبی: شیرین سخنی: حس آمیزی، کنایه از خوش سخنی / گوش ماند: تشبیه (مانند گوش فقط شنید و خاموش ماند.) / خاموش ماند و گوش ماند: کنایه از سکوت / گوش: مجاز از شنیدن.

معنی کلمات و لغت های مهم درس اول شعر چشمه فارسی دهم

  • برازندگی: شایستگی، لیاقت
  • پیرایه: زیور و زینت
  • تیزپا: تندرو، تیزرو
  • جافی: ستمگر، ظالم
  • حازم: محتاط
  • خیره: سرگشته، حیران، فرومانده
  • دست برُد: هجوم و حمله؛
  • دست برُد دیدن: مورد حمله و هجوم قرار گرفتن
  • شکن: پیچ و خم زلف
  • صورت شدن: به نظر آمدن، تصوّر شدن
  • غُلغله‌زن: شور و غوغاکنان
  • گلبُن: بوته یا درخت گل، به ویژه بوتۀ گل سرخ
  • معرکه: میدان جنگ، جای نبرد
  • مفتاح: کلید
  • مکاید: جمع مَکیدت، مکرها، حیله‌ها
  • میعاد: وعده، قرار
  • میعاد نهادن: قرار گذاشتن
  • نادره: بی‌همتا، شگفت آور
  • نمط: روش، طریقه؛ زین نمط: بدین ترتیب
  • نیلوفری: صفت نسبی، منسوب به نیلوفر، به رنگ نیلوفر، لاجوردی؛ در متن درس، مقصود از «پردۀ نیلوفری»، آسمان لاجوردی است.
  • وَرطه: گرداب، گودال، مهلکه، گرفتاری
  • هنگامه: غوغا، داد و فریاد، شلوغی
  • یله: رها، آزاد
  • یله دادن: تکیه دادن

دانش آموزان عزیز اگر آرایه ای جا افتاده و یا نقصی در ترجمه وجود دارد لطفا با گذاشتن کامنت به سایر دوستان خود کمک کنید.

به این نوشته امتیاز بدهید!

admin

admin

خیلی چیزها دست به دست هم دادن تا به فکر راه انداختن این سایت بیفتم، که مهمترینش عشق من به آشپزی و شیرینی پزی بود. کمکت میکنم با همون مواد اولیه ای که در منزل داری بهترین غذاها و شیرینی ها رو درست کنی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×
    ورود / عضویت